وقتی بیسوادی تبدیل به برندسازی شخصی میشود
این روزها یک پدیده عجیب در بازار کار دیده میشود:
آدمهایی که سالها در یادگیری و رشد شکست خوردهاند، ناگهان با یک عنوان عجیب وارد بازار میشوند:
«مَستر فروشنده»، «سلطان بازاریابی»، «استاد استراتژی»، «دکتر مدیریت» و …
و جالبتر اینکه حتی یک کتاب استاندارد و مرجع در آن حوزه نخواندهاند.
در هر حوزهای علی الخصوص فناوری اطلاعات و فروش سازمانی، یادگیری یک مسیر جدی، بلندمدت و مبتنی بر تجربه واقعی است. اما متأسفانه برخی افراد وقتی در مسیر تخصصیشان موفق نمیشوند، راه میانبر انتخاب میکنند:
یک- یک کلیدواژه جذاب برای خودشان میسازند
بدون شایستگی، بدون دانش، بدون سابقه.
فقط چون «شنیدهاند» که برند شخصی در بازار جواب میدهد.
دو- یک نقش جدید برای خود مینویسند
این افراد معمولاً نمیتوانند در شغل قبلی رشد کنند، یا بهخاطر نداشتن دانش، یا ضعف مهارتی، یا کمبود تجربه. بعد بهجای یادگیری، مسیرشان را عوض میکنند و خودشان را میگذارند در نقشهایی مثل «مدیر فروش»، «کارشناس توسعه بازار»، «استراتژیست»، «مدیر توسعه کسب و کار» و …، اما بدون یک ساعت مطالعه جدی یا یک روز دستاورد واقعی.
سه- با شکستهای پیاپی، وارد فاز «ادعای بزرگ» میشوند
وقتی بازار، ضعف واقعی را نشان میدهد، بهجای اینکه به اصول برگردند، کمپین میسازند، شعار مینویسند و تظاهر میکنند موفقاند.
چهار- تبدیل به تولیدکنندگان توهم و محتوای قلابی میشوند
چنین افرادی بعدها به تولید محتوا رو میآورند؛ نه برای آموزش، بلکه برای پنهان کردن ناتوانی. حرفهایشان پر از کپیکاری، برداشتهای سطحی و مفاهیم اشتباه است.
اما مشکل اصلی اینها خودشان نیستند؛ اثرشان روی صنعت است
- فضای کاری را غیرحرفهای میکنند
- معیارهای ارزیابی شایستگی را پایین میآورند
- آموزش تقلبی تولید میکنند
- مدیران منابع انسانی را گمراه میکنند
- رزومهسازی غیرواقعی را عادی میکنند
- برندینگ را از «رشد» تبدیل میکنند به «دروغپردازی»
این رفتار، بزرگترین ضربه را به جوانهایی میزند که در مسیر درست قرار دارند و فکر میکنند موفقیت با یک عنوان پوشالی بهدست میآید.
حقیقت ساده این است:
برند شخصی، خروجی تجربه و دانش است—not جایگزینِ آن. هیچ «کلیدواژه»ای نمیتواند جای این موارد را بگیرد:
- سالها تجربه واقعی
- مطالعه منابع معتبر
- شکستهای واقعی
- یادگیری عمیق
- اخلاق حرفهای
صنعت و کسب و کار به «مدعیها» نیاز ندارد؛ به آدمهایی نیاز دارد که:
واقعاً یاد میگیرند،
واقعاً تلاش میکنند،
و واقعاً ارزش خلق میکنند.
اگر کسی را میشناسید که بدون دانش و تجربه واقعی، خودش را «استاد»، «مستر»، «گورو» یا «متخصص» معرفی میکند، لطفاً زیر هیچ پستی منشن نکنید!
ما دنبال «اسم» نیستیم؛ دنبال اصلاح یک رفتار غلط هستیم.
پ.ن. عکس به کار رفته در مقاله، تصویر بنده به همراه دخترم در بیست و هشتمین نمایشگاه الکامپ تهران میباشد.
چرا آموزش فروش سازمانی مهمتر از همیشه شده است؟ در دنیای رقابتی امروز، دیگر نمیتوان با تکنیکهای سنتی و عمومی،…
راهنمای جامع ادغام هوش مصنوعی و متاورس برای افزایش چشمگیر فروش مقدمه: چالش بازاریابی سنتی و ضرورت تحول دیجیتال چرا…